wel come to my web

آن زمان که بایددوست بداریم کوتاهی میکنیم آن زمان که دوستمان دارندلجبازی میکنیم سپس ناباورانه بارانچه ازدست داده ایم افسوس میخور

wel come to my web

آن زمان که بایددوست بداریم کوتاهی میکنیم آن زمان که دوستمان دارندلجبازی میکنیم سپس ناباورانه بارانچه ازدست داده ایم افسوس میخور

مادر

انسان، در بستری از محنت ها، تعب ها و دشواری ها آفریده می شود و مادر، در همهمه ای از رنج ها، انسان می آفریند و زندگی می زاید.

مادر، از هستی خاموش مانده، در نهانی ترین دره های نیستی، صدای خنده و گریه نوزاد را خلق می کند و پابه پای این فرآورده محبت، تا پیچ و تاب های نفس گیر و واحه های روح بخش زیستن، می آید و می ماند.

پیشانی مادر شاید پُر از چین های سختی ها شده باشد، اما از این خطوط منحنی، پیام های حمایت و مهر و عشق خوانده می شود.

دست هایت، برای نوازش، همیشه گرم بوده است و آغوشت، همیشه برایم باز.

چشم هایت، برایم گاه خندیده است و گاهی گریسته، اما همیشه سرشار از رضایت بود.

نگاهت، چه بسیار بدرقه راهم بوده است.

مرا پروراندی و با دست های خودت، در هوای زندگی، پروازم دادی...

دست هایت همیشه تکیه گاه من بوده است.

لبخندت را همیشه برایم حفظ کرده ای؛ اگرچه دلت مملو از بغض ها و رنج ها است.

آخر تو مادری!

دیگه بسه ...

دیگه بسه تو قفسی که این دنیا واسمون ساخته زندگی کردن... دیگه بسه غصه خوردن... دیگه بسه چشم به راه بودن برای تو... تو رفتی منم رفتنیم با این تفاوت که تو به سوی آینده ات رفتی... ولی من هنوز تو گذشته جا موندم... دیگه پاهایم یاری رفتن بهم نمیدن... دیگه بالهایی که با آرزوهای محالمون واسم مهیا کرده بودی گشوده نمی شوند... می خوام برم از این دیار... تو میگی کجا برم؟ هر جا که برم خیالت ولم نمیکنه... نیستی که ببینی دیگه هم زندگیم شده رویای شیرین تو... آخه با انصاف به منم حق بده... منم دلم می خواست همیشه با تو باشم... ولی به چشم خودت دیدی که نشد...! پس به خاطر من اگه هنوزم دوستم داری در مسیر سرنوشتت حرکت کن... بیشتر از این به خودت عذاب نده... ازت خواهش میکنم اگه هنوز فراموشم نکردی... سخته بگم:   ولی میگم: من حقیر را از یادت ببر... اگه دوستم داری نذار بیشتر از این قربانی بشیم...

بگذار باران را بهتر ببینم

 

باز کن پنجره را بگذار باران را بهتر ببینم

می خواستم ، روی این شیشه ی باران خورده

اسم تو را بنویسم

اما ...

چشمانم بارید ، دستانم لرزید

باز با خود گفتم ، هر گاه مرا به خاک سپردید

در تاریکی گور ، جایی را هم برای آرزو هایم بگذارید

 

دوستت دارم

English - I love you
Afrikaans - Ek het jou lief
Albanian - Te dua
Arabic - Ana behibak (to male)
Arabic - Ana behibek (to female)
Armenian - Yes kez sirumen
Bambara - M'bi fe
Bangla - Aamee tuma ke bhalo aashi
Belarusian - Ya tabe kahayu
Bisaya - Nahigugma ako kanimo
Bulgarian - Obicham te
Cambodian - Soro lahn nhee ah
Cantonese Chinese - Ngo oiy ney a
Catalan - T'estimo
Cheyenne - Ne mohotatse
Chichewa - Ndimakukonda
Corsican - Ti tengu caru (to male)
Creol - Mi aime jou
Croatian - Volim te
Czech - Miluji te
Danish - Jeg Elsker Dig
Dutch - Ik hou van jou
Esperanto - Mi amas vin
Estonian - Ma armastan sind
Ethiopian - Afgreki'
Faroese - Eg elski teg
Farsi - Doset daram
Filipino - Mahal kita
Finnish - Mina rakastan sinua
French - Je t'aime, Je t'adore
Gaelic - Ta gra agam ort
Georgian - Mikvarhar
German - Ich liebe dich
Greek - S'agapo
Gujarati - Hoo thunay prem karoo choo
Hiligaynon - Palangga ko ikaw
Hawaiian - Aloha wau ia oi
Hebrew - Ani ohev otah (to female)
Hebrew - Ani ohev et otha (to male)
Hiligaynon - Guina higugma ko ikaw
Hindi - Hum Tumhe Pyar Karte hae
Hmong - Kuv hlub koj
Hopi - Nu' umi unangwa'ta
Hungarian - Szeretlek
Icelandic - Eg elska tig
Ilonggo - Palangga ko ikaw
Indonesian - Saya cinta padamu
Inuit - Negligevapse
Irish - Taim i' ngra leat
Italian - Ti amo
Japanese - Aishiteru
Kannada - Naanu ninna preetisuttene
Kapampangan - Kaluguran daka
Kiswahili - Nakupenda
Konkani - Tu magel moga cho
Korean - Sarang Heyo
Latin - Te amo
Latvian - Es tevi miilu
Lebanese - Bahibak
Lithuanian - Tave myliu
Malay - Saya cintakan mu / Aku cinta padamu
Malayalam - Njan Ninne Premikunnu
Mandarin Chinese - Wo ai ni
Marathi - Me tula prem karto
Mohawk - Kanbhik
Moroccan - Ana moajaba bik
Nahuatl - Ni mits neki
Navaho - Ayor anosh'ni
Norwegian - Jeg Elsker Deg
Pandacan - Syota na kita!!
Pangasinan - Inaru Taka
Papiamento - Mi ta stimabo
Persian - Doo-set daaram
Pig Latin - Iay ovlay ouyay
Polish - Kocham Ciebie
Portuguese - Eu te amo
Romanian - Te ubesk
Russian - Ya tebya liubliu
Scot Gaelic - Tha gra\dh agam ort
Serbian - Volim te
Setswana - Ke a go rata
Sindhi - Maa tokhe pyar kendo ahyan
Sioux - Techihhila
Slovak - Lu`bim ta
Slovenian - Ljubim te
Spanish - Te quiero / Te amo
Swahili - Ninapenda wewe
Swedish - Jag alskar dig
Swiss-German - Ich lieb Di
Tagalog - Mahal kita
Taiwanese - Wa ga ei li
Tahitian - Ua Here Vau Ia Oe
Tamil - Nan unnai kathalikaraen
Telugu - Nenu ninnu premistunnanu
Thai - Chan rak khun (to male)
Thai - Phom rak khun (to female)
Turkish - Seni Seviyorum
Ukrainian - Ya tebe kahayu
Urdu - mai aap say pyaar karta hoo
Vietnamese - Anh ye^u em (to female)
Vietnamese - Em ye^u anh (to male)
Welsh - 'Rwy'n dy garu
Yiddish - Ikh hob dikh
Yoruba - Mo ni fe 
 

 

سلام . ببخشید که دیر اپیدم . 

اگه خوشتون اومد نظر هم بدین ممنون میشم .

کاش ...

کاش می شد سرنوشت را از سر نوشت

کاش می شد پرده های ریا را کنار زد

کاش می شد خانه ی محبت را بنا کرد

کاش می شد مهربانی را به خانه ی کهنه دعوت کرد

کاش می شد بر دیوارهای سیاه خانه ی قلب ، رنگی به زیبایی عشق زد

کاش می شد در امتداد لحظه ها خدا را دید

کاش می شد بهار عشق را جایگزین پاییز برگ ریزان کرد

کاش ...  

 

 

نظر یادتون نرههههههههه .

فنای عاشق .

چون عاشق معشوق را بید اضطرابی در وی پیدا شو زیرا که هستی او عاریتی ست و روی در قبله ی نیستی دارد . وجود او در وجد مضطرب شود تا با حقیقت کار نشیند ُ و هنوز تمام پخته نیست ، چون تمام پخته شود در التقا از خود غایب شودُ،زیراکه چون عاشق پخته شد در عشق و عشق نهاد او را بگشاد ، چون طلایه ی وصال پیدا شود وجود وا رخت بر بنندد به قدر پختگی او در کار .

آورده اند که اهل قبیله مجنون گرد آمدند و به قوم لیلی گفتند :(( این مرد از عشق هلاک خواهد شد ، چه زیان دارداگر یکبار دستوری باشد تا او لیلی را بیند ؟))

گفتند :(( ما را این معنی هیچ بخلی نیست ، ولیکن مجنون خود تاب دیدار او ندارد .))

مجنون را بیاوردند و در خرگاه لیلی برگرفتند. هنوز سایه لیلی پیدا نگشته بود که مجنون را مجنوز در بایست گفتن . بر خاک در پست شد . گفتند :(( ما گفتیم که او طاقت دیدار اوندارد !)) اینجا بود که خاک سر کوی او کاری دارد .

              گرمی ندهد هجر به وصلت بارم           با خاک سر کوی تو کاری دارم

زیرا که از قوت تواند خورد در هستی علم ، اما از حقیقت وصال نتواند خورد که اوئی بنماند .