چون عاشق معشوق را بید اضطرابی در وی پیدا شو زیرا که هستی او عاریتی ست و روی در قبله ی نیستی دارد . وجود او در وجد مضطرب شود تا با حقیقت کار نشیند ُ و هنوز تمام پخته نیست ، چون تمام پخته شود در التقا از خود غایب شودُ،زیراکه چون عاشق پخته شد در عشق و عشق نهاد او را بگشاد ، چون طلایه ی وصال پیدا شود وجود وا رخت بر بنندد به قدر پختگی او در کار .
آورده اند که اهل قبیله مجنون گرد آمدند و به قوم لیلی گفتند :(( این مرد از عشق هلاک خواهد شد ، چه زیان دارداگر یکبار دستوری باشد تا او لیلی را بیند ؟))
گفتند :(( ما را این معنی هیچ بخلی نیست ، ولیکن مجنون خود تاب دیدار او ندارد .))
مجنون را بیاوردند و در خرگاه لیلی برگرفتند. هنوز سایه لیلی پیدا نگشته بود که مجنون را مجنوز در بایست گفتن . بر خاک در پست شد . گفتند :(( ما گفتیم که او طاقت دیدار اوندارد !)) اینجا بود که خاک سر کوی او کاری دارد .
گرمی ندهد هجر به وصلت بارم با خاک سر کوی تو کاری دارم
زیرا که از قوت تواند خورد در هستی علم ، اما از حقیقت وصال نتواند خورد که اوئی بنماند .
اگر کریستوفر کلمبوس ازدواج کرده بود٬ ممکن بود هیچگاه قاره امریکا را کشف نکند٬ چون بجای برنامه ریزی و تمرکز در مورد یک چنین سفر ماجراجویانه ای٬ باید وقتش را به جواب دادن به همسرش٬ در مورد سوالات ذیل می گذراند:
- کجا داری میری؟
- با کی؟
- واسه چی؟
- چطوری دارین می رین؟
- کشف چی؟
- چرا فقط تو؟
- تا تو برگردی من چیکار کنم؟!
- می تونم منم باهات بیام؟!
- کِی برمی گردی؟
- برای شام خونه ای دیگه؟!
- واسم چی میاری؟
- تو عمدا این برنامه رو بدون من ریختی٬ اینطور نیست؟!
- جواب منو بده؟
- من می خوام برم خونه مامانم!
- من می خوام تو منو اونجا برسونی!
- دیگه هیچوقت به این خونه برنمی گردم!
- منظورت چیه "اوکی"؟!
- چرا جلوم رو نمی گیری؟!
- من اصلا نمی فهمم این کشف درباره چی هست؟
- تو همیشه اینجوری رفتار می کنی!
- آخرین بار هم همین کار رو کردی!
- می بینم این روزها داری یه کارهایی می کنی!
- من هنوز نمی فهمم٬ مگه چیز دیگه ایی هم برای کشف کردن مونده!
ظاهرا در مورد این یک موضوع٬ تمام فرهنگها به طرز وحشتناکی با هم وجه مشترک دارند. در ضمن٬ خوب شد کریستوفر کلمبوس مجرد بود .
سلام دوستان ممنونم از نظراتتون .
اونایی که اهله ماشین هستند میتونن از اون یکی وبلاگم که در مورد ماشینه دیدن کنن .
اینم ادرسش : www.milad-firboy.blogsky.com
ببخشین امروز چیزی پیدا نکردم بذارم انشا الله فردا میذارم .
بازم ممنونم از همتون .
فعلا بای .
بچه هه میره پیش خانم معلمش، میگه: خانوم میشه شما زن من بشید؟
کاش بودی تا دلم تنها نبود تا اسیر غصه ی فردا نبود کاش بودی تا برای قلب من زندگی این گونه بی معنا نبود کاش بودی تا لبان سرد من بی خبر از موج و از دریا نبود
هرگاه احساس کردی که گناه کسی آنقدر بزرگ است که نمیتوانی او را ببخشی بدان که اشکال از کوچکی روح توست، نه از بزرگی گناه او
من از زندگانی آموختم چگونه اشک ریختن را ولی اشکهایم نیاموخت چگونه زندگی کردن را
به غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد.... عجب از محبت من که در او اثر ندارد.... غلط است هر که گوید : دل به دل راه دارد.... دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد
زندگی داریم تا زندگی ! مرگ داریم تا مرگ ! زندگی داریم تا مرگ/آدم با سبزی و صفا که دمخور باشد ، سبز می شود/اگر هنوز نمرده اید ، چیز زیادی از دست نداده اید . /مرگ اولین گام برای آخرین راه حل است
فریاد من از داغ توست ...... بیهوده خاموشم مکن ...... حالا که یادت میکنم ...... دیگر فراموشم مکن ...... همرنگ دریا کن مرا ...... یکبار معنا کن مرا
اگه یه روز آدما رو با رنگ بشناسن دوست دارم رنگت آبی باشه … که مثل آسمون همیشه رو سرم باشی .. می میرم برات
سعی کن تنها باشی زیرا تنها بدنیا امدی و تنها از دنیا خواهی رفت.بگذار عظمت عشق را درک نکنی.زیرا انقدر عظیم است که تورا نابود خواهد کرد
اگر روزی دشمن پیدا کردی، بدان در رسیدن به هدفت موفق بودی! اگر روزی تهدیدت کردند، بدان در برابرت ناتوانند! اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست! اگر روزی ترکت کردند، بدان با تو بودن لیاقت می خواهد
عشقی که تو را نثار ره کردم در سینه ی دیگری نخواهی یافت ... زان بوسه که بر لبانت افشاندم سوزنده تر آذری نخواهی یافت
هرگز هیچ حسرتی در دنیا این چنین یک جا جمع نمی شود که در این سه واژه کوتاه : او دوستم ندارد
هر کی با زمزمه عشق دو سه روزی عاشقم شد عشق اون باعث زجر همه دقایقم شد اون که عاشق بود و عمری از جدا شدن می ترسید همه هراس و ترسش به دروغش نمی ارزید
دلم گرفته دلم گرفته به ایوان می روم و انگشتانم را بر پوست کشیده شب می کشم چراغهای رابطه تاریکند کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی است
دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند دلم برای کسی تنگ است که تنم اغوشش را می طلبد دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند دلم برای کسی تنگ است.
یک جام پر از شراب دستت باشد تا حال من خراب دستت باشد این چند هزارمین شب بی خوابیست ای عشق فقط حساب دستت باشد
به تو سپرده بودمش..... به هزار و یک امید..... و امروز برای هزار و یکمین بار...... دلم را میبرم ...... تا شکستگی اش را ....گچ بگیرند؟؟؟
هیچوقت از دوست داشتن انصراف نده..حتی اگه کسی بهت دروغ گفت بازم بهش فرصت بده...عشق رو تجربه کن... حتی اگر توش شکست بخوری .......اینو بدون که اگه کسی وارد زندگیت شد و گذاشت رفت علاوه بر اینکه خاطره بجا میزاره می تونه یه تجربه هم بجا بزاره
امید را هیچ وقت ازکسی نگیرید شاید این تنها چیزی است که او دارد.
خواهش میکنم نظر یادتون نره . ( حتی شما دوست عزیز )