چون عاشق معشوق را بید اضطرابی در وی پیدا شو زیرا که هستی او عاریتی ست و روی در قبله ی نیستی دارد . وجود او در وجد مضطرب شود تا با حقیقت کار نشیند ُ و هنوز تمام پخته نیست ، چون تمام پخته شود در التقا از خود غایب شودُ،زیراکه چون عاشق پخته شد در عشق و عشق نهاد او را بگشاد ، چون طلایه ی وصال پیدا شود وجود وا رخت بر بنندد به قدر پختگی او در کار .
آورده اند که اهل قبیله مجنون گرد آمدند و به قوم لیلی گفتند :(( این مرد از عشق هلاک خواهد شد ، چه زیان دارداگر یکبار دستوری باشد تا او لیلی را بیند ؟))
گفتند :(( ما را این معنی هیچ بخلی نیست ، ولیکن مجنون خود تاب دیدار او ندارد .))
مجنون را بیاوردند و در خرگاه لیلی برگرفتند. هنوز سایه لیلی پیدا نگشته بود که مجنون را مجنوز در بایست گفتن . بر خاک در پست شد . گفتند :(( ما گفتیم که او طاقت دیدار اوندارد !)) اینجا بود که خاک سر کوی او کاری دارد .
گرمی ندهد هجر به وصلت بارم با خاک سر کوی تو کاری دارم
زیرا که از قوت تواند خورد در هستی علم ، اما از حقیقت وصال نتواند خورد که اوئی بنماند .
سلام اقا میلاد
ممنون از حضورتون در سرای شاپرک
موفق و سلامت باشید
سلام
یادمه مناظره خسرو با فرهاد رو میخوندم عاشق رو خوب شناختم
امروزه همهمون فقط بلدیم ادای عاشقا رو دربیاریم
نه دیگه کسی شور شیرین داره نه تیشه فرهاد
تو این دوره زمونه هیچکس عاشق واقعی نیست . خیلی کم پیدا میشه .
سلام میلاد جوووووووووووووووووون
خوبی؟
مطلبت خیلی قشنگ بود.اینو واقعا میگم.عکسایی که زدی خوب بود.
فعلا.
بیستی آقا میلاد
سلام قشنگ نوشتی
salam mamnun az matalebe khub jazzabet,dastet dard nakone azizam,yasha.
سلام آقا میلاد.مطلبت خیلی جذاب بود. عکسهات هم همینطور.
سلام آقا میلاد. مطلبت خیلی جالب بود . عکسهات هم همینطور.