wel come to my web

آن زمان که بایددوست بداریم کوتاهی میکنیم آن زمان که دوستمان دارندلجبازی میکنیم سپس ناباورانه بارانچه ازدست داده ایم افسوس میخور

wel come to my web

آن زمان که بایددوست بداریم کوتاهی میکنیم آن زمان که دوستمان دارندلجبازی میکنیم سپس ناباورانه بارانچه ازدست داده ایم افسوس میخور

مادر

انسان، در بستری از محنت ها، تعب ها و دشواری ها آفریده می شود و مادر، در همهمه ای از رنج ها، انسان می آفریند و زندگی می زاید.

مادر، از هستی خاموش مانده، در نهانی ترین دره های نیستی، صدای خنده و گریه نوزاد را خلق می کند و پابه پای این فرآورده محبت، تا پیچ و تاب های نفس گیر و واحه های روح بخش زیستن، می آید و می ماند.

پیشانی مادر شاید پُر از چین های سختی ها شده باشد، اما از این خطوط منحنی، پیام های حمایت و مهر و عشق خوانده می شود.

دست هایت، برای نوازش، همیشه گرم بوده است و آغوشت، همیشه برایم باز.

چشم هایت، برایم گاه خندیده است و گاهی گریسته، اما همیشه سرشار از رضایت بود.

نگاهت، چه بسیار بدرقه راهم بوده است.

مرا پروراندی و با دست های خودت، در هوای زندگی، پروازم دادی...

دست هایت همیشه تکیه گاه من بوده است.

لبخندت را همیشه برایم حفظ کرده ای؛ اگرچه دلت مملو از بغض ها و رنج ها است.

آخر تو مادری!

sms روز زن و روز مادر

http://dl.lxl.ir/mojtaba./picture/madar.jpg

هر کس پیشانی مادر خویش را ببوسد، از آتش جهنم دور می ماند . . .

.

.

.

ای دوست به حنجر شهیدان صلوات / بر قامت بی سر شهیدان صلوات

از دامن زن مرد به معراج رود / بر دامن مادر شهیدان صلوات . . .

.

.

.

بیستم ماه جمادی / این ندا دادی منادی

آمده هنگام شادی / فاطمه از مام زادی

.

.

.

میلاد سرور بانوان جهان

و مادر تمام شیعیان بر شما و تمام ایرانیان مبارک باد . . .

.

.

.

شد جهان پرشور و غوغا / صفحه ی گیتی مصفا

بیت احمد طور سینا / پا نهد زهرا-س به دنیا  . . .

.

.

.

در زاد روز این پسر و مادر / شمس و قمر قرینه ی یکدیگر

مادر، بزرگ بانوی دین، زهراست  / فرزند او، خمینی روح الله است

مادر، چراغ روشن ایمان است / فرزند، روشنایی ایران است

از مهر مادر و خط این فرزند / یا رب به ما جدائی از آن مپسند . . .

 

.

.

.

در آسمان آبی دلم، جایی برای ابرها نیست

مادرم! دعایم کن که با دعایت ، دلم خانه دردها نیست

عزیزترین عزیزانم ، روزت مبارک . . .

.

.

.

تو بهترین گل، میان شهر گلهایی  تو رنگ آفتابی،

شب که می رسد، مثل ستاره، گوئیا مهتابی

مادر خوبم ، روزت مبارک . . .

.

.

.

آسمانی پر از ستاره، دشتی پر از گل،

تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد

به مادرم . . .

که مهرش تا ابد در دلم جای دارد . . .

.

.

.

*;%”*
*%;;%”*
*;%*;%”*.
*;*;%;*%*,
)i(
(   )

مادرجون این دسته گل تقدیم تو،به شرط اونکه تو خودت گل باشی و من خاک زیر پات !

.

.

.

می دونی فرق روز پدر با روز مادر چیه ؟

روز مادر طلا فروشی ها شلوغ می شه اما روز پدر جوراب فروشی ها !

می دونی شباهشتون چیه ؟ پول هر دو از جیب بابا می ره !!!

.

.

.

مادر، ای لطیف ترین گل بوستان هستی، ای باغبان هستی من، گاهِ روییدنم باران

مهربانی بودی که به آرامی سیرابم کند. گاهِ پروریدنم آغوشی گرم که بالنده ام سازد . . .

.

.

.

دو موجود هستی گرامی تر است / یکی میهن و دیگرش مادر است

ستایش کنم زن که او مادر است / که مادر سزاوار زیب و زر است

تو ای مادر من نوای میهن من / کنم خواب در اغوشت ای سرور من . . .

.

.

.

مادر

کاشکی می شد بهت بگم / چقدر صدات و دوست دارم

لالایی هات و دوست دارم / بغض صدات و دوست دارم . . .

.

.

.

بهشت ها برای تو آفریده شده اند و درختان برای اینکه سایبان تو باشند

سر از خاک بر می آورند . . .

.

.

.

مادر تو غزل زیبای محبت و ایثاری

دوستت دارم و نام تو را با چشمه ها و رودها زمزمه میکنم . . .

.

.

.

همسرم، معنای عشق و دوستی را در تمنای وجود تو یافتم.

مادرم، با تو زیستن، بهشتِ زندگی من است . . .

.

.

.

مادرم، خواستم خوشبوترین گل دنیا را برایت هدیه بیاورم،

اما دیدم تو خوشبوترین گل دنیا هستی . . .

.

.

.

مادرم، تو تنها ستاره‌ای هستی که در روز و شب می‌درخشی.

ی ستاره‌ی زندگیم، تو را با تمام وجود دوست دارم . . .

.

.

.

بارانی از عشق و نَمی هم ستاره ارزانی تویی که در تبار معصومانه‌ی نگاهت، چشمان

خسته‌ی من ستاره می‌چیند. خوش‌آهنگ‌ترین نغمه‌های هستی نثار قلب خسته و

صبورت. روزِ به اوج نشستنت مبارک . . .

.

.

.

آبی‌ترین، دریایی‌ترین و آسمانی‌ترین تقدسِ زندگی‌مان

دستان‌تان را بوسه می‌زنیم . روزتان مبارک . . .

.

.

.

در تمام زندگی ام مادرم تنها دلیل بودنم بود

روزت مبارک فرشته خلقت  . . .

دیگه بسه ...

دیگه بسه تو قفسی که این دنیا واسمون ساخته زندگی کردن... دیگه بسه غصه خوردن... دیگه بسه چشم به راه بودن برای تو... تو رفتی منم رفتنیم با این تفاوت که تو به سوی آینده ات رفتی... ولی من هنوز تو گذشته جا موندم... دیگه پاهایم یاری رفتن بهم نمیدن... دیگه بالهایی که با آرزوهای محالمون واسم مهیا کرده بودی گشوده نمی شوند... می خوام برم از این دیار... تو میگی کجا برم؟ هر جا که برم خیالت ولم نمیکنه... نیستی که ببینی دیگه هم زندگیم شده رویای شیرین تو... آخه با انصاف به منم حق بده... منم دلم می خواست همیشه با تو باشم... ولی به چشم خودت دیدی که نشد...! پس به خاطر من اگه هنوزم دوستم داری در مسیر سرنوشتت حرکت کن... بیشتر از این به خودت عذاب نده... ازت خواهش میکنم اگه هنوز فراموشم نکردی... سخته بگم:   ولی میگم: من حقیر را از یادت ببر... اگه دوستم داری نذار بیشتر از این قربانی بشیم...

خبر بد !!!!!!!!!!!!

خبر بد دادن رو حال کنین !!!!!!!!!  
مرد ثروتمندی مباشر خود را برای سرکشی اوضاع فرستاده بود. پس از مراجعه پرسید:
-
جرج از خانه چه خبر؟
-خبر خوشی ندارم قربان سگ شما مرد.
-سگ بیچاره پس او مرد. چه چیز باعث مرگ او شد؟
-پرخوری قربان!
-پرخوری؟ مگه چه غذایی به او دادید که تا این اندازه دوست داشت؟
-گوشت اسب قربان و همین باعث مرگش شد.
-این همه گوشت اسب از کجا آوردید؟
-همه اسب های پدرتان مردند قربان!
-چه گفتی؟ همه آنها مردند؟
- بله قربان. همه آنها از کار زیادی مردند.
-برای چه این قدر کار کردند؟
-برای اینکه آب بیاورند قربان!
-گفتی آب آب برای چه؟
-برای اینکه آتش را خاموش کنند قربان!
-کدام آتش را؟
-آه قربان! خانه پدر شما سوخت و خاکستر شد.
-پس خانه پدرم سوخت! علت آتش سوزی چه بود؟
-فکر می کنم که شعله شمع باعث این کار شد. قربان!
-گفتی شمع؟ کدام شمع؟
-شمع هایی که برای تشیع جنازه مادرتان استفاده شد قربان!
-مادرم هم مرد؟
-بله قربان. زن بیچاره پس از وقوع آن حادثه سرش را زمین گذاشت و دیگر بلند نشد قربان.!
-کدام حادثه؟
-حادثه مرگ پدرتان قربان!
-پدرم هم مرد؟
-بله قربان. مرد بیچاره همین که آن خبر را شنید زندگی را بدرود گفت.
-کدام خبر را؟
-خبر های بدی قربان. بانک شما ورشکست شد. اعتبار شما از بین رفت و حالا بیش از یک سنت تو این دنیا ارزش ندارید. من جسارت کردم قربان خواستم خبر ها را هر چه زودتر به شما اطلاع بدهم قربان!!!